دلتنگي
يك مدتي هستش كه سر دير رفتن به دستشويي با شما مشكل داريم آقا امير هي ميبنيم از در و ديوار بالا ميشي بهت ميگيم امير ج ي ش داري ميگي نه تا ديروز بعد از سر كار اومدن باهام ديگه اساسي دعوايي شديم و من باهات قهر كردم سر سفره نهار ميخواستم بگم محيا بيا بهت به به بدم گفتم امير بيا بهت به به بدم گفتي مامان ديدي طاقت نياوردي دلت برام تنگ شد ...
نویسنده :
مامان
7:22